پسری که خونه و ماشین داره ، جهیزیه نداره والا

بالاخره عروسی داداشم با کلی دنگ و فنگ خودش تموم شد . خاطره لذت بخشی بود ولی واقعا میتونم بگم که از یه ماه قبلش که داشتیم کارای عروسی رو انجام میدادیم عجیب همه چی قاطی پاطی شده بود از یه طرف حال مادرجونم خیلی بد شده بود و هممون مونده بودیم میتونیم عروسی رو بگیریم یا نه ؟! همه خانواده کلی نگران این موضوع بودن که نکنه خدایی نکرده بعد از پخش شدن کارتا و یا دقیقا نزدیک شب عروسی اتفاقی بیافته از طرف دیگه هم خونه ای که بابام اینا خریده بودن هنوز خالی نشده بود ، فکر کنین یه ماه مونده به عروسی خونه آماده نبود ، یعنی هنوز مستاجر قبلی نرفته بود که بتونیم بریم سراغ خونه و آماده اش کنیم و جهیزیه رو بچینیم …

کلا به قول کل فامیل نمیدونم چرا این عروسی از همون روز اولش هی بند و بساط داشت . یادمه روز خواستگاری که دیگه بعد از خلاصه 6-7 ماه صحبت کردن دختر و پسر ، عروس خانوم راضی به خواستگاری و ازدواج شدن ، رفتیم خونشون . هر دو خانواده از یک شهر بودیم و از رسم و رسوم هم دیگه خبر داشتیم منتهی خانواده عروسی حدوده 10 – 12 سال یه شهر دیگه زندگی می کردند . ما هم تو همین شهر خودمون بودیم . شب خواستگاری دیگه وقتی که همه چی اوکی شده بود و شیرینی میخوردیم بابام و بابای زن داداشم که تو حول و حوش صحبت در مورد خرید اقلام جهیزیه و جدا کردن کالا بودن ، بابای زن داداشم حرف از سرویس چوب رو آورد وسط ، یادمه همون لحظه جمع یدفعه ای سکوت شد و هممون داشتیم به هم دیگه نگاه میکردیم خداییش صحنه خنده داری شده بود😂😂

ما خودمونو برای خرید 4 یا 5 تا کالای بزرگ آماده کرده بودیم چون تو خانواده خودمون هم همچین رسمی داریم ، معمولا ماشین لباسشویی ، یخچال و فریزر ، فرش و حالا یا تلویزیون یا اسپیلت رو خانواده داماد میخرن اما خدا وکیلی دیگه در مورد سرویس چوب چیزی نشنیدیم . خلاصه نگم براتون بابای منم که آدم خیلی خوش مشرب و مردم داریه اون وسط نه گذاشت نه برداشت یدفعه برای این که تو قضیه نه نیاد (به قول خودش شگون نداره) همون جا بله رو داد . یکی نبود بگه آخه پدر من یه چک و چونه ای چیزی …. هیچی به هیچی همینطوری تو این وضعیت گرونی یه خرج دیگه هم گذاشتی رو دست خودت ! خداییش شما به من بگین پسری که هم کار درست درمون داره ، هم ماشین داره و هم خونه داره حقشه که اینجوری برای جهیزیه هم کمک کنه ، به نظر من که درست نیست من میگم وقتی پسر همه چیش آماده هستش دختر هم میتونه جهازشو خودش آماده کنه بد میگم ؟

آقا این قضیه اش که دیگه با کلی حرص و جوش مامانم و آبجیم همراه بود گذشت و تموم شد تا باز رسیدیم به مراسم عقد و بله برون و … اگر دیدم چالشای عروسی داداشم براتون جذابه سعی میکنم بعدا دردسر های دیگه اش رو براتون بگم .خداروشکر که مادرجونمم حالش خوب شد و خونه هم آماده شد تونستیم تو همون تاریخی که تعیین شده بود عروسی رو بگیریم ، بابای بنده هم دست تو جیب مبارکشون کردن و یه سرویس چوب ناقابل هم برای جهیزیه تهیه کردن موندم پس دیگه چی از جهاز مونده بود 😒😒